گریه من به خاطر این بود که یعنی اومده
شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۵ ق.ظ
آریشگر با مهارت تمام داشت کار میکرد گوشیم زنگ زد خواهرم بود گفت « زیاد طولش ندید زود تر کارو تموم کنید الان داماد میاد دنبالت همه مهمونا اومدن عجله کن ...»
گوشی رو که قطع کردم دلم شکست اشک از چشمام سرازیر شد. ارایشگر عصبانی شد و گفت « این چه کاری بود دختر همه چیزو که خراب کردی هنوز کارو تموم نکردم نباید گریه کنی یه دستمال آورد و شروع کرد به پاک کردن و درست کردن قسمت های بهم ریخته گفت چرا آخه گریه کردی سکوت کردم ».خیلی سوال پیچم کرد چیزی نگفتم .
آخه من امام زمان رو هم به جشن عروسی خودم دعوت کرده بودم گریه من به خاطر این بود که یعنی اومده !!!!!!
ارسالی از طرف خانم مهناز
۹۳/۰۳/۱۰
باسلام
باافتخارلینکشدید..
جنبش فکری خوبی راه انداخته اید..باشدکه توشه ای باشد برای اخرتتان..یازهرا
http://aqoshasmany195.blogfa.com/