یک شب که هزار شب نمی شه …

خاطرات مجالس عروسی بدون گناه

یک شب که هزار شب نمی شه …

خاطرات مجالس عروسی بدون گناه

یک شب که هزار شب نمی شه …

یک کارت برای امام رضا ،مشهد . یک کارت برای امام زمان، مسجد جمکران . یک کارت برای حضرت معصومه،قم .این یکی را خودش برده بود انداخته بود توی ضریح . « چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیاییم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه آمدیم. شما عزیز ما هستی .» حضرت زهرا آمده بود به خوابش ، درست قبل از عروسی!
شهید مصطفی ردانی پور
منبع :کتاب ردانی پور از مجموعه کتاب های یادگاران


بسم الله الرحمن الرحیم
زوج های جوان زیادى هستند که دوست دارند مراسم ازدواجشان که جزء اولین خشت های زندگی آن هاست ، سالم و به دور از گناه برگزار شود.
اما الگو یا تصوری از چنین مراسمی در ذهن خود ندارند و نمی دانند چکار باید کرد.
خیلی ها هم میترسند یا نگران عکس العمل دیگران هستند.
خیلی ها هم ممکن است در کنارآمدن با خانواده خود یا همسر یا خود همسرشان مشکل داشته باشند ؛
در کنار این افراد ، خیلی ها هم هستند که مراسم ازدواجشان را به طرز خداپسندانه ای برگزار کرده و تجربه و خاطرات خوبی دارند.
این وبلاگ به این نیت ساخته شده که ان شاالله افرادی که تجربه موفقی داشته اند خاطرات و تجربیاتشان را با سایرین به اشتراک بگذارند.
ایده این کار برگرفته از جنبش اینترنتى "چرا چادری شدم" است که چند سال گذشته شروع شده و تا امروز برکات بسیارى داشته است.
ان شاالله که زندگی همه مان مورد عنایت و توجه حضرت ولی عصر (عج) ارواحنا فداه قرار بگیرد.

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

دکتر غلامعلی حداد عادل پدر همسر سید مجتبی، درباره عروسی آقا مجتبی خامنه‌ای نکات مختلفی را در اشراق اندیشه گفته است ولی آن بخشی از عروسی ایشان که نشان از حساسیت این بزرگوار نسبت به داشتن زندگی ساده همانند پدر دارد این بخش از ماجراست: «قبل از خرید بازار پسر آقا گفت: «من نه انگش‌تر می‌خوام و نه ساعت و نه چیز دیگری.» آقا گفتند: خوب نیست. من هم گفتم: «حداقل یک حلقه بگیرند.» اما آقا فرمودند: «من یک انگش‌تر عقیق دارم که یکی برای من هدیه آورده، اگر دخترتان قبول می‌کند، من آن را به ایشان هدیه می‌دهم و ایشان هم به عنوان حلقه، به مجتبی هدیه دهد.»
قبول کردیم و انگش‌تر را گرفتیم و بعد به آقا مجتبی دادیم. کمی بزرگ بود. به یک انگشترسازی بردیم تا کوچکش کند و خرجش 600تومان شد. خلاصه خرج حلقه­ی داماد 600تومان شد! »

از ساندیسخور

خادم الزینب (س)
۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

از سَـ ـداد:


نداشتن امکانات کافی مالی، چه قدر تاثیر گذار بود؟

هیچ تاثیری نداشت. می‌توانستیم سالن بگیریم و چند مدل غذا سفارش بدهیم. پول کافی برای هزینه‌ی آرایشگاه، لباس و بقیه‌ی خرج‌ها را هم داشتیم.

چه شد که این تصمیم را گرفتید؟

هیچ کدام از ما علاقه ای به برگزاری جشن پر خرج و پر زحمت نداشتیم. خیلی راجع به این موضوع صحبت کردیم. در ضمن دوست داشتیم که مهمان‌هایمان هم به عروسی بیایند, نه اینکه کلی به دردسر بیافتند و خرج اضافی برای جشن ما داشته باشند. که در نهایت هیچ فایده‌ای هم برای دو طرف نداشته باشد.

چرا کهف‌الشهدا را برای برگزاری مراسم‌تان انتخاب کردید؟

ما آنجا را به خوبی می‌شناختیم. اولین روزهای بعد از عقدمان می‌رفتیم آنجا و چون خیلی باصفا بود, خیلی از شب‌ها را آنجا سپری می‌کردیم و حتی گاهی درس‌های‌مان را هم آنجا می‌خواندیم.

یک شب در ماه مبارک رمضان کنار شهدا دفترچه‌ی خاطرات و یادگاری‌های کهف را برداشتیم و خطاب به شهدای کهف نوشتیم "ما عروسیمون رو اینجا می‌گیریم" و پایینش را با هم امضا کردیم. بعد هم وقتی موعود عروسی‌مان فرا رسید, به عهدمان وفا کردیم و عروسی را با حضور شهدا برگزار کردیم.

فرزندان خمینی

به دور از کلیشه؛ واقعن این نوع برگزاری مراسم، تاثیری روی زندگی‌تان داشته است؟

خادم الزینب (س)
۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۵۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

نشسته بودیم سر میز کنار مادربزرگ عروس خانم

(الکی مثلا مهمون VIP بودیم آخه از یه شهر دیگه رفته بودیم)

مادرم تعریف کرد-من خودم متوجه نشدم

گفت:

یه کم قبل ورود عروس خانم خاله ش آورد یه بسته ای رو داد به مادربزرگ عروس و گفت این پیش شما باشه - مادربزرگ هم بسته رو گذاشت تو کیف و کیف رو گرفت بغلش

بعد برای این که بد نشه، توضیح داد: اینی که داد طلاهای فلانیه(عروس) . بالاخره امانته گفتم مواظب باشم... نوه ام میگه نیازی نیست همه طلاها رو مردم ببینند، یکسری اضافی هاشو درآورده تا بعدش بیاد تو تالار.

(از آتلیه میومدن)

خدا زیاد کنه از این عروسا...

__________________________

بعدا نوشت: حالا همین عروس خانم بچه بودیم چه آتیشی میسوزوند... یادش بخیر

هعی..

خادم الزینب (س)
۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۳۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

خیلی جالبه...من فکر می کردم این رسم همه جاست ولی تازگیا فهمیده ام که اینطور نیست

ما وقتی میریم رستوران (چه دعوت های پرجمعیت چه وقتی خودمون خانوتدگی میریم) آخر سر وقتی غذا تموم شد، میارن ظرف یکبار مصرف توزیع می کنن، هر کی اضافه ی غذای خودشو میبره

خادم الزینب (س)
۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۲۹ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر
خادم الزینب (س)
۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۲۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر