بسم الله الرحمن الرحیم
برای عضویت در گروه روی تصویر بالا کلیک کنید.
برای اطلاعات بیشتر می توانید به وبلاگ عروسی اسلامی مراجعه فرمایید.
استادپناهیان :
عمل کردن بر اساس جامعه مهدوی جرات میخواد!
دوستان عمل کردن بر اساس جامعه مهدوی حتی در همین جمهوری اسلامی جرات و جیگر میخواهد.
در روایت می فرماید که
اگر همه مردم شهر جمع بشوند و بگویند تو آدم بدی هستی،ناراحت بشی تو از ما نیستی؛
یا اگر همه شهر جمع بشن و بگن تو آدم خوب هستی،اگر خوشحال بشی، تو مال ما نیستی!
جرات میخواد.
جوون های مجرد دستشون رو بالا کنند، آفرین.
اینجا مهدیه تهران نیست که بنده تی تی به لالای کسی بذارم و گل و بل بل صحبت کنم،
مدیون امام زمان عج هستید اگه تو عروسی هاتون
جز قرآن و مدح اهل بیت ع پخش کنید.
بایتسید محکم.
بگید هر کسی با یه چیزی تفریح میکنه دیگه،
ما تفریحمون اینه. ما اینیم.
شما مقابل فامیل خودت نمیتونی وایستی بعد دعوی امام زمان عج داری؟!
بذار حال همه رو بگیری بذاری تو قوطی!
آقا دروغه انسان با قرآن لذت میبره؟
بله؟
آیا یاد اقا امام زمان عج نباید زندگی انسان را در بر بگیرد؟!
عوضش یه مژده بهتون بدم.
کارت دعوت همچین مجلسی که قرآن و مدح اهل بیت ع توش هست رو بفرستید تو چاه عریضه های جمکران.
اگر هم میخوای زود به دست اقا امام زمان عج برسه، من یه صندوق پستی فوری به شما معرفی کنم.
معرفی کنم؟!
اگه کسی داشت میرفت کربلا،
نامه ی همچین عروسی ای رو بده بهش بگو بندازه تو ضریح اباالفضل العباس ع خطاب به حضرته.
امتحان کردم خودم، فوری به دست حضرت میرسه.
بنده ی طلبه ی سر و پا تقصیر به شما عرض می کنم،
اقا امام زمان عج در همچین مجلس عروسی ای شرکت خواهند کرد.
دکتر
غلامعلی حداد عادل پدر همسر سید مجتبی، درباره عروسی آقا مجتبی خامنهای
نکات مختلفی را در اشراق اندیشه گفته است ولی آن بخشی از عروسی ایشان که
نشان از حساسیت این بزرگوار نسبت به داشتن زندگی ساده همانند پدر دارد این
بخش از ماجراست: «قبل از خرید بازار پسر آقا گفت: «من نه انگشتر میخوام و
نه ساعت و نه چیز دیگری.» آقا گفتند: خوب نیست. من هم گفتم: «حداقل یک
حلقه بگیرند.» اما آقا فرمودند: «من یک انگشتر عقیق دارم که یکی برای من
هدیه آورده، اگر دخترتان قبول میکند، من آن را به ایشان هدیه میدهم و
ایشان هم به عنوان حلقه، به مجتبی هدیه دهد.»
قبول کردیم و انگشتر را
گرفتیم و بعد به آقا مجتبی دادیم. کمی بزرگ بود. به یک انگشترسازی بردیم تا
کوچکش کند و خرجش 600تومان شد. خلاصه خرج حلقهی داماد 600تومان شد! »
از ساندیسخور
از سَـ ـداد:
نداشتن امکانات کافی مالی، چه قدر تاثیر گذار بود؟ هیچ تاثیری نداشت. میتوانستیم سالن
بگیریم و چند مدل غذا سفارش بدهیم. پول کافی برای هزینهی آرایشگاه، لباس و
بقیهی خرجها را هم داشتیم. چه شد که این تصمیم را گرفتید؟ هیچ کدام از ما علاقه ای به برگزاری جشن
پر خرج و پر زحمت نداشتیم. خیلی راجع به این موضوع صحبت کردیم. در ضمن دوست
داشتیم که مهمانهایمان هم به عروسی بیایند, نه اینکه کلی به دردسر
بیافتند و خرج اضافی برای جشن ما داشته باشند. که در نهایت هیچ فایدهای هم
برای دو طرف نداشته باشد. چرا کهفالشهدا را برای برگزاری مراسمتان انتخاب کردید؟ ما آنجا را به خوبی میشناختیم. اولین
روزهای بعد از عقدمان میرفتیم آنجا و چون خیلی باصفا بود, خیلی از شبها
را آنجا سپری میکردیم و حتی گاهی درسهایمان را هم آنجا میخواندیم. یک شب در ماه مبارک رمضان کنار شهدا
دفترچهی خاطرات و یادگاریهای کهف را برداشتیم و خطاب به شهدای کهف نوشتیم
"ما عروسیمون رو اینجا میگیریم" و پایینش را با هم امضا کردیم. بعد هم
وقتی موعود عروسیمان فرا رسید, به عهدمان وفا کردیم و عروسی را با حضور
شهدا برگزار کردیم. به دور از کلیشه؛ واقعن این نوع برگزاری مراسم، تاثیری روی زندگیتان داشته است؟
نشسته بودیم سر میز کنار مادربزرگ عروس خانم
(الکی مثلا مهمون VIP بودیم آخه از یه شهر دیگه رفته بودیم)
مادرم تعریف کرد-من خودم متوجه نشدم
گفت:
یه کم قبل ورود عروس خانم خاله ش آورد یه بسته ای رو داد به مادربزرگ عروس و گفت این پیش شما باشه - مادربزرگ هم بسته رو گذاشت تو کیف و کیف رو گرفت بغلش
بعد برای این که بد نشه، توضیح داد: اینی که داد طلاهای فلانیه(عروس) . بالاخره امانته گفتم مواظب باشم... نوه ام میگه نیازی نیست همه طلاها رو مردم ببینند، یکسری اضافی هاشو درآورده تا بعدش بیاد تو تالار.
(از آتلیه میومدن)
خدا زیاد کنه از این عروسا...
__________________________
بعدا نوشت: حالا همین عروس خانم بچه بودیم چه آتیشی میسوزوند... یادش بخیر
هعی..
خیلی جالبه...من فکر می کردم این رسم همه جاست ولی تازگیا فهمیده ام که اینطور نیست
ما وقتی میریم رستوران (چه دعوت های پرجمعیت چه وقتی خودمون خانوتدگی میریم) آخر سر وقتی غذا تموم شد، میارن ظرف یکبار مصرف توزیع می کنن، هر کی اضافه ی غذای خودشو میبره
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ یک زوج جوان ترکیهای در شهرستان «کیلیس» مراسم ازدواج خود را با دعوت از چهار هزار پناهجوی سوری به ضیافت شام جشن گرفتند.
این زوج جوان به جای دعوت از اقوام و آشنایان خود، چهار هزار پناهجوی سوری را به ضیافت شام عروسی خود دعوت و از آنان پذیرایی کردند.
پذیرایی این زوج از پناهجویان سوری توسط یک بنیاد خیریه سازماندهی شد و این زوج جوان پناهجویان سوری را شریک شادی خود کردند.
لازم به ذکر است مراسم ازدواج در ترکیه خصوصاً در مناطق شرق و جنوب شرق ترکیه چند روز بطول میانجامد.
شهرستان کیلیس در مجاورت مرزهای ترکیه با سوریه پذیرای دهها هزار پناهجوی سوری است.
همسایه عروسی گرفته
از 3 ونیم آهنگش به راهه
داریم جمع می کنیم بریم خونه مادربزرگ
صدای دست و جیغ و هوراشونم میاد
خب شاید اصلا یکی عزاداره
..................................................
شخصی بود، میدونم
خانواده ما متمول بودند ، به قولی پول دار. موقع خرید ، مادرم و مادرشوهرم دست به یکی کرده بودند و هی سراغ وسایل گران قیمت می رفتند. همسرم فقط نگاه می کرد و با زیرکی می گفت: حالا ببینیم! و این طوری روز اول بیشتر فقط به گشت و گذار گذشت.
شب وقتی به خانه رسیدیم، همسرم رو به مادرها کرد و گفت:"امروز ما چیزهای زیادی دیدیم اما یک چیزهایی رو هم از قلم انداختیم."
و مادرها که خیلی تعجب کرده بودند، پرسیدند چه چیزهایی؟
و همسرم گفت:"الان می بینیم." و یک فیلم ویدیویی را داخل ویدییو گذاشت و خودش رفت گوشه ای ایستاد. فیلم چند ماه قبل از محلات پایین شهر برداشته شده بود و فلاکت و فقر و نداری و فقر فرهنگی بود که در آن موج می زد.
وقتی فیلم تمام شد، همسرم در برابر چشم های پر از پرسش مادرها گفت:"خوب حالا که همه چیز رو دیدید، انتخاب با خودتونه ، که سه میلیون رو تنهایی خرج کنید یا با چند خانواده دیگه! ....می بینم که موافقید!"
و اینطوری شد که خرید ما خیلی ساده و نقلی شد.
حالا بعد از چندین سال، هنوزم که هنوز است، مادرم هر وقت که بخواهد چیزی برای ما بخرد، اول با دامادش، یعنی همسر نازنین بنده ، مشورت می کند یا به قول پدرم اجازه می گیرد!
از کتاب یک قرص آرام بخش برای عروس و داماد
رسول خدا صلی الله علیه و آله:
بهترین ازدواج ها آن است که آسان تر انجام بگیرد.
نهج الفصاحه/ح248
یکی از سنتهای غلط جامعه امروز، سختگیریها و هزینه های گزافی است که خانواده ها بر یکدیگر تحمیل می کنند. این خرج ها نه تنها باعث خوشبختی زوجین نمی شود، بلکه غالبا آرامش و آسایش زن وشوهر را بعد از ازدواج از بین می برد.
سالن عروسی ما سلف سرویس دانشگاه بود. وقتی که سر کلاس درس این را برای بچه ها تعریف می کنم، می بینم بچه ها اصلا در مخیله شان نمی گنجد. وقتی که ازدواج کردیم به خوابگاه دانشجویی رفتیم. دکتر گفت: می خواهی خانه بگیرم؟ گفتم: نه؛ خوابگاه خوب است. با لباس عروس از پله های خوابگاه بالا رفتم. یک سوئیت کوچک متاهلی داشتیم. آقای دکتر صالحی استاد ما بود. ایشان با خانمشان ، آقای دکتر غفرانی هم با خانمشان، مهمان ما بودند. یک سفره کوچک انداختیم. دو تا پتو و دو تا پشتی داشتیم. با افتخار از این دو استاد بزرگوار در همان خانه کوچک خوابگاهی پذیرایی کردیم. بعد هم دوتایی نشستیم راجع به مسائل هسته ای صحبت کردیم.
در آن سوئیت یک صندلی نداشتیم که پشت میز کامپیوتر بنشینیم. کامپیوتر را روی میز کوچکی که قدیم ها زیر چرخ خیاطی می گذاشتند، گذاشته بودیم. پسر دکتر عباسی قرار بود به خانه ما بیاید. دکتر به او گفته بود اگر می آیی، یک صندلی هم برای خودت بیاور. من فقط یک دانه صندلی دارم.
اوایل زندگی خرج ما از طریق پولی که از راه تدریس یا حق تالیف کتاب دکتر و نیز حقوق من که با مدرک لیسانس در دانشگاه امیرکبیر با ماهی 13500 تومان مشغول کار بودم، تامین می شد. در تمام این سال ها خودم را در اوج عزت دیدم. نمی دانم این را چگونه بیان کنم. احساس می کردم خواهرم، برادرم، اقوام و هر کس که به خانه من می آید، خیلی مفتخر شده که به خانه من آمده است.
این مرد من را در زندگی غنی کرده بود. عشقش، محبتش، یگانگیش، خلوصش، نمازهایش برای من ارزش بود. این چیزها برای من ارزش بود و ایشان این چیزها را تام و تمام داشت.
به نقل از همسر بزرگوار شهید دانشمند دکتر مجید شهریاری
همی گویم و گفته ام بارها
که این روند کار وبلاگ خیلی برای من مطلوب نیست، ایده آلش این بود که یه کارشناسی نظارت داشته باشه ...
روایات و ... راجع به موضوع بذاره..
ولی خب.... از هیچی بهتره ان شا الله.
با سلام
با عرض معذرت از این که مدتیه کمتر آپ میشیم،
جدیدا با وبلاگ عروسی اسلامی آشنا شدم که به نظرم مطالب خوب و مفیدی داره.
یا علی
______________________________________________
پ.ن:
ایده هایتان را برای برگزاری یک مراسم عروسی اسلامی(نه صرفا بدون گناه حتی!-یه چیزی که اصلا رنگ و بوی اسلام بده) در قسمت نظرات ایده ها ثبت نمایید.
رهبر انقلاب:
بیم از این دارم که نگاه بی تفاوت نسبت به مسئله ازدواج در آینده تبعات سختی برای کشور ایجاد کند. این وعده الهی است که تشکیل خانواده موجب سختی در معیشت نمی شود./ جوان ها باید سنتهای غلطی را که مانع ازدواج است نقض کنند.