طلاهای عروس خانم
جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۳۷ ب.ظ
نشسته بودیم سر میز کنار مادربزرگ عروس خانم
(الکی مثلا مهمون VIP بودیم آخه از یه شهر دیگه رفته بودیم)
مادرم تعریف کرد-من خودم متوجه نشدم
گفت:
یه کم قبل ورود عروس خانم خاله ش آورد یه بسته ای رو داد به مادربزرگ عروس و گفت این پیش شما باشه - مادربزرگ هم بسته رو گذاشت تو کیف و کیف رو گرفت بغلش
بعد برای این که بد نشه، توضیح داد: اینی که داد طلاهای فلانیه(عروس) . بالاخره امانته گفتم مواظب باشم... نوه ام میگه نیازی نیست همه طلاها رو مردم ببینند، یکسری اضافی هاشو درآورده تا بعدش بیاد تو تالار.
(از آتلیه میومدن)
خدا زیاد کنه از این عروسا...
__________________________
بعدا نوشت: حالا همین عروس خانم بچه بودیم چه آتیشی میسوزوند... یادش بخیر
هعی..
۹۴/۰۶/۰۶